آدرس سابق «دغدغه های اخلاق و دین» / سید حسن اسلامی

آدرس جدید: HassanEslami.ir



با آن که مدتها است پشت دست خود را داغ کرده‌ام که جز متون اصلی و ترجمه‌های کاملاً جدی را نخوانم، هنوز گاه به دلایلی مانند جذابیت عنوان‌ها، دسترسی نداشتن به اصل منابع، کنجکاوی یا تنبلی و یا آمیزه‌ای از همه آن‌ها ترجمه‌ای را به دست می‌گیرم و آن را می‌خوانم یا ورقی می‌زنم. نتیجه نیز معمولاً همان است که انتظار دارم. بی‌دقتی در ترجمه، ندانستن اصطلاحات و نداشتن حوصله برای رفع خطاهای مسلم و آشکار. یکی از این ترجمه‌ها را که سال گذشته خواندم، کتاب مذاکره پیش‌اندیش: روشی نوین بود که به دست سه نفر به فرانسه، تألیف شده و به فارسی ترجمه شده است. البته مترجم هیچ مقدمه‌ای یا توضیحی در آغاز ترجمه خود نیاورده است. با این همه از عنوانی که پشت جلد ثبت شده است  و عنوان اصلی کتاب که در فهرست برگه آمده است، می‌توان حدس زد که نخست این کتاب به انگلیسی ترجمه شده است. سپس مترجم فارسی کتاب حاضر را از آن ترجمه فراهم آورده است.
در این کتاب نکات خوبی درباره سرشت مذاکره، شرایط آن، خطاهایی که در فرآیند مذاکره رخ می‌دهد، و توصیه‌هایی برای مذاکره‌گر کارآمدی شدن آمده است که در جای خود خواندنی است. اما این کتاب دارای خطاهایی در ترجمه است که توجه به آن‌ها درس‌آموز است.  در این پست تنها یکی از این خطاها که سرنوشت متن را تعیین می‌کند بیان می‌کنم.
 نویسندگان هنگام بحث از کاربرد درست زبان و استفاده صرفه‌جویانه از آن یا اقتصاد زبانی، می‌گویند:  
     این اصل کاربرد اقتصادی زبان است. اکهام ریز می‌گوید: «ماهیت‌ها نبایستی بر اثر ضرورت، چندگانه شوند.»...[1]
 
افزون بر ابهام و خطای آشکار در معنای این جمله، هرچه شما این در و آن در بزنید نخواهید دانست که این اکهام ریز کیست. در واقع، کسی به این نام وجود ندارد و اگر هم باشد، این سخن خطا را نگفته است. من متن اصلی را در اختیار ندارم تا بگویم نویسندگان دقیقاً چه چیزی را بیان کرده‌اند، اما با توجه به متن و بحث از اقتصاد فکر (Economy of thought) و زبان می‌توان حدس زد که مقصود نویسندگان چیست.
در این جا آنان به اصلی استناد می‌کنند که به تیغ یا استره اکامی (Ockham's Razor) معروف است. عصاره این اصل که به اصل اقتصاد نیز نامور است، آن است که در میان چند فرضیه رقیب، آن یک مقدم و مرجح است که ساده‌تر باشد. لذا باید کوشید با تیغ اکامی، حواشی و اصول اضافی یک اندیشه یا فرضیه را زدود و لب مطلب را در کمترین حد بیان کرد. پس سخن از کسی به نام اکهام ریز نیست، بلکه مقصود اصل تیغ اکامی است.
اما این اصل به نام ویلیام اهل اکام یا ویلیام اکامی (William of Okham) فیلسوف جنجالی قرون وسطای انگلیسی ثبت شده است. ویلیام در سال 1280 یا 1290 در روستای اکام، نزدیک لندن به دنیا آمد، وارد سلسله فرانسیسکان شد و در آکسفورد تحصیلات خود را ادامه داد، لیکن به دلیل نگرانی‌هایی که درباره عقاید و بدعت‌گذاری او وجود داشت، هرگز مدرک فارغ التحصیلی دریافت نکرد. سرانجام در سال 1324 به دربار پاپ در آوینیون فرانسه فراخوانده شد و در آن جا کمیسیونی مرکب از الهی‌دانان به بررسی اتهام بدعتگذاری او پرداختند. وی چهار سال در آن جا در انتظار اعلام نتیجه بررسی، به نگارش در زمینه الهیات، فلسفه و فیزیک مشغول بود، تا آن که در سال 1327 درگیر تفسیر پیمان فقر فرانسیسکنی گشت. اکام با رئیس فرقه فرانسیسکان‌ها که ثروت و تجمل و ماده‌گرایی حاکم بر کلیسا را محکوم می‌کردند و خواستار بازگشت به زندگی ساده کشیشی فرانسوایی بودند، همسو گشت و چون در سال 1328 باخبر شد که پاپ جان بیست و دوم در آستانه صدور حکمی مبنی بر محکومیت آنان است، او و مافوقانش به لویس امپراتور باواریا پناه بردند. گفته می‌شود که در آستانه ورود ویلیام به امیر گفت:
 با شمشیرت از من حمایت کن، و من با قلمم از تو حمایت خواهم کرد.
در آن جا درگیر مسائلی شد که به طرد (Excommunication) او از کلیسا انجامید. وی در مونیخ مقیم شد و بر ضد پاپ که خواستار اقتداری دینوی بود، جنگید و نوشت. سرانجام نظریه‌ای فراهم کرد که در جهت سکولار کردن سیاست پیش می‌رفت. وی در سال 1349 بر اثر طاعون سیاه که شمال اروپا را فراگرفته بود، درگذشت.[2]
یکی از ایده‌های محوری اکام که از فلاسفه نومینالیست یا نامگرای معروف به شمار می‌رود، تلاش در جهت حذف عوامل غیر ضروری است که به استره اوکام معروف است و امروزه در علوم به آن اصل صرفه‌جویی (The principle of economy) یا اصل امساک (The principle of parsimony) گفته می‌شود. اکام خود این اصل را این گونه بیان می‌کند: « آنچه را که می‌توان با اصول کمتری  بیان کرد، نباید با اصول بیشتری تبیین گردد.»
هرچند این اصل به نام اکام شناخته می‌شود، پیشتر از او نیز جان دانس اسکوتوس و موسی بن میمون بیان کرده‌اند و حتی در آثار ارسطو رد پای آن یافت می‌شود. اما وی آن را با شفافیت کاملی بیان کرد و بر آن نتایجی مترتب کرد که حاصلش پایایی نامش بر این اصل گشت.
 


[1] مذاکره پیش‌اندیش: روشی نوین، آلن پکر لامپررد، اورلین کولسون و فهمیه روبیول، ترجمه آزاده مؤمنی، شیرازه، 1388، ص 186-187.
[2] Lawhead, William F., The Voyage of Discovery: A History of Western Philosophy, Belmont, Wadsworth Publishing Company, 1996, p. 204
  • جمعه, ۳ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۰۱ ب.ظ
  • سید حسن اسلامی

نظرات  (۳)

  • محمد مرادی
  • استاد،همانطور که می دانید در این مورد با شما همدلم،منم پشت دستم را داغ کرده ام،اما وسوسه نمی شوم،چون دلم برای پولم می سوزه!!اما این "اکهام ریزه" دیگه آخرش بود،خیلی بامزه بود.یعنی اینکه تا الان اسم اکام را نشنیده اند.
    پاسخ:

    خوش به حالتان که چنان دستتان را داغ کرده‌اید که هرگز وسوسه نمی‌شوید. ولی من که از حضرت مسیح بالاتر نیستم، به روایت رسمی وی نیز دچار وسوسه شد. اما از شوخی گذشته، جنس کار من ایجاب می‌کند که گاهی قول خود را نادیده بگیرم و سری به آشفته بازار ترجمه بزنم. خیلی هم دلم برای پولم نمی‌سوزد، چون این جنس کتاب‌ها را نمی‌خرم. بلکه از طریق کتابخانه یا کسانی که این کتاب‌ها را خریده‌اند، موفق می‌شوم که نگاهی به آن‌ها بکنم.

    یکی از راه‌های تجربه‌آموزی و موفقیت در ترجمه خوب، خواندن و دیدن ترجمه‌های بد است، البته به شکل حساب‌شده آن.

  • محمد وحید
  • با سلام و سپاس از این ناخنک شما که دل‌چسب بود و مبطل روزه‌ام نیز نشد!

    بایسته است نکته‌ای را به شما عزیز نکته‌سنج یاد‌آوری کنم. در این نوشته، آورده‌اید: «اما این کتاب دارای خطاهایی در ترجمه است...»؛ واژه‌های «برخوردار بودن» و «دارا بودن» تنها می‌تواند درباره‌ی امور پسندیده و مستحسن به کار رود؛ بنابراین به‌تر است گفته شود: «اما این کتاب خطاهایی در ترجمه دارد».
    پاسخ:

    جناب آقای وحید از ابراز لطفتان ممنون و از اینکه هم کام شما را شیرین کردم و هم روزه‌تان را خراب نکردم خشنودم. اگر ذائقه شما با این ناخنک‌ها سازگار است، گاهی به این کلبه درویشانه سری بزنید شاید چیز دندان‌گیری بیابید.

    بابت تذکر واژگانی شما هم ممنونم. ان شاء الله در دفعات بعد.

  • سید محمد موسوی مطلق
  • با آنکه فرد به تعبیر شما باید پشت دستش را داغ کند و از این قشر کتاب ها را حتی نبیند اما گاهی اوقات برای فهمیدن سطح ترجمه ی کتاب های موجود در بازار و حتی انتشارات بزرگ و سطح علمی مترجمان و مولفان بد نیست کتابی را هم تورق کند. 
    پاسخ:
    حتما همین طوره. کسانی که کارشان سنجش کیفیت ترجمه است، نه تنها مجازند که باید هر نوع اثری را ببیند و بخوانند. با این حال ممکن است خودشان اسیب ببینند. یکی از دوستانم میگفت که سالها پیش، شاید قبل از انقلاب، رفته بود اداره دخانیات، در اتاقی حدود بیست نفر نشسته بودند و یکسره سیگار دود میکردند به حدی که چشم چشم را نمی دید. وقتی حکمت این کار را پرسید، گفتند این هم متخصص کیفیت هستند و با کشیدن سیگارها ان ها را اعتبارسنجی یا کنترل کیفیت میکنند. به این میگویند کارآفرینی با کمترین هزینه.
    به هر صورت خواندن برخی ترجمه ها، حتی به قصد اموختن وضعیت ترجمه، مثل کشیدن سیگار آن هم به این سبک میماند.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی