آدرس سابق «دغدغه های اخلاق و دین» / سید حسن اسلامی

آدرس جدید: HassanEslami.ir

«عروج» روایتی سینمایی از تقابل خیر و شر

تقدیم به هموطنان مسیحی به مناسبت عید صعود


روزی روزگاری صدا و سیمای ما با سینمای آمریکا قهر بود و تقریباً خبری از این همه فیلم اکشن، وسترن، و حادثه‌ای در آن نبود. بر عکس، تا دلتان بخواهد فیلم‌های سیاه و سفید روسی با داستان‌های نخ‌نما و ریتم کند و خسته‌کننده پخش می‌شد که در آن عظمت و اقتدار «اتحاد جماهیر شوروی» در برابر توطئه‌های پایان‌ناپذیر «امپریالیسم» به رخ بینندگان کشیده می‌شد. این کار یک خوبی داشت و یک بدی.حسن این سیاست سینمایی آن بود که از دیدن این همه خشونت، سرعت و بی‌تابی که گویی شاخصه فیلم‌های هالیودی است، راحت بودیم. بدی کار آن بود که فیلم‌های روسی واقعاً تماشاچیان را ابله فرض می‌کردند و می‌خواستند به ضرب دنگکْ زیباشناسی «رئالیسم سوسیالیستی» را توی چشم آنان فروکنند و به آنان هر یاوه‌ای را بباورانند؛ تازه در کار خود کمی ذوق هنری هم به خرج نمی‌دانند که بیننده بی‌ربطی داستان را به سبب مثلاً نورپردازی درخشان یا موزیک متن عالی آن تحمل کند. این فیلم‌ها، به قول معروف، همه چیزشان به همه چیزشان می‌خورد.


اما از حق نباید گذشت که گاه در میان این فیلم‌های سری‌دوزی شده شاهد تک ستاره‌ای بودیم که اثری ماندگار بر بینندگان می‌گذاشت و آن‌ها را تا سال‌های سال رها نمی‌کرد. یکی از آن‌ها فیلم «عروج» بود که نزدیک سی سال پیش آن را دیدم، اما هنوز یادآوری برخی از سکانس‌های آن روحم را تکان می‌دهد.

عروج شاهکاری شاعرانه در متن جنگ جهانی دوم است. بازسازی مسیح و یهودا در قالب دو پارتیزان روسی است که به چنگ روس‌های سفید و همکاران نازی می‌افتند. مسیر داستان ساده و روشن است، هرچند به ظاهر این فیلم جنگی است، خبری از تیراندازی و صدای شنی تانک‌ها، بمباران هوایی، کشته‌های پشته شده و یا جلوه‌های ویژه نیست. فیلم بسیار آرام است و همه چیز در سرمای جنگل و برف‌هایی که همه جا را سفید کرده‌ پوشیده شده است. دو پارتیزان روسی برای به دست آوردن خوراکی وارد منطقه روس‌های سفید و هم‌پیمانان نازی‌ها می‌شوند و پس از آن که یکی از آن دو، سوتنیکف[1] که بیمار است، تیری به زانویش می‌خورد و زخمی می‌شود، گیر می‌افتند. مقاومت در برابر بازجویی سخت است؛ آدمی از گوشت و استخوان ساخته شده است. با این همه، سوتنیکف زخمی ایستادگی می‌کند، ولی آن دیگری، ریباک،[2] تسلیم می‌شود.

 پایان محتوم داستان مشخص است، سوتنیکف زخمی، که تنی نزار، چهره‌ای آرام و بیرنگ و رخساری مسیح‌گونه دارد، تا سرحد مرگ شکنجه و سرانجام به دار آویخته می‌شود. اما ریباک خیانت می‌کند و تن به همکاری با روس‌های سفید می‌دهد و مزد خود را چون یهودای اسخریوطی می‌گیرد و جان سالم به در می‌برد. اما پس از رهایی به نادرستی کارش پی می‌برد و دست به خودکشی می‌زند. طرفه آن که کمربندی که قرار است او را خفه کند باز می‌شود و او نمی‌میرد. ظاهراً مرگ هم از او دوری می‌کند. وی دو باره کمربند را سفت می‌کند تا خود را به دار آویزد، اما دیگر جرأت این کار را ندارد. سرانجام مطرود، تحقیر شده و دوست از دست داده، دیگر نه جرأت خودکشی دوباره را دارد و نه تحمل این نوع زندگی را.

این فیلم درخشان دینی، که از شگفتی‌های روزگار در فضای دین‌ستیزانه شوروی ساخته شده است، با نشان دادن فاصله کیهانی عروج سوتنیک، که بازگوی شخصیت مسیح است، و سقوط دردناک ریباک، که همان یهودای امروزی شده است، به پایان می‌رسد.

پایان این فیلم تفاوتی ظریف با روایت رسمی تصلیب مسیح دارد. در حالی که به روایت اناجیل، مسیح در کنار راهزنان به صلیب کشیده می‌شود، سوتنیکف را پیرمرد، مادر جوان، و دختر 10-12 ساله‌اش که به پارتیزان‌ها کمک کرده‌اند،  همراهی می‌کنند و به دار آویخته می‌شوند. اما دخترک حتی هنگامی که بر پایه زیر طناب دار می‌ایستد، قدش چنان کوتاه است که به طناب نمی‌رسد و نمی‌تواند سرش را داخل طناب کند. در نتیجه، او را بغل می‌کنند تا بتواند با سوتنیکف عروج کند.

کمی هم درباره مسائل فنی فیلم. این سینمایی سیاه و سفید آخرین ساخته خانم لاریسا شپیتکو (1938-1979) است که جوایزی، از جمله جایزه خرس طلایی از بیست و هفتیمین جشنواره بین المللی فیلم برلین، را از آن خود کرده است. شپیتکو همسر الِم کلیموف، کارگردان روسی، بود. از قضا صدا و سیما فیلم معروف این کارگردان، یعنی «بیا و بنگر» را نیز پخش کرده است که دیدن آن نیز غنیمت است. شپیتکو در 41 سالگی همراه با چهار تن از عوامل تولید فیلم در تصادف خودرو کشته شد و فیلم ناتمامش، «وداع با متیورا» را شوهرش به پایان رساند.

پس از پخش این فیلم از صدا و سیما و آشنایی با شپتیکو، مصاحبه‌ای از او در یکی از نشریات فارسی خواندم. خبرنگار از او پرسیده بود که شما شاهد جنگ جهانی دوم نبودید و در نتیجه حافظه شما برای ساختن این فیلم یاری نمی‌دهد، پس چرا سراغ این موضوع رفتید؟ پاسخ وی عالی بود: درست است که من در آن زمان نبودم، اما از حافظه ملت خودم یاری گرفتم.

سخن کوتاه، عروج روایت صعود حضرت عیسی مسیح و نسخه امروزی شده این جشن بزرگ است که از چشمان هوشمندانه زنی روسی روایت شده است و در آن تقابل زیبایی و زشتی، صعود و سقوط، اخلاق و بی‌اخلاقی، شرافت و رذالت، قدرت و ضعف بشری، به‌خوبی به تصویر کشیده شده است؛ البته بی آن که شعارهای کلیشه‌ای یا مطلق‌سازی‌های هالیودی و سیاه و سفید کردن شخصیت‌ها، آزارمان بدهد. لذت این فیلم پیشکش همه هموطنان مسیحی باد.

گفتنی است که  روز پنجشنبه 19/2/1392 برابر با 9 می 2013، عید صعود حضرت عیسی به شمار می‌رود. طبق سنت مسیحی، حضرت عیسی چهل روز بعد از عید پاک و پس از آن که چند بار بر حواریان خود پدیدار شد، به آسمان عروج کرد. این عید به روز صعود (Ascension Day)، پنجشنبه مقدس (Holy Thursday)، و پنجشنبه صعود (Ascension Thursday) نیز معروف است و از اعیاد مهم مسیحیان به شمار می‌رود.

 



[1] Sotnikov.

[2] Rybak.

  • يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۱۵ ب.ظ
  • سید حسن اسلامی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی