سری به «زندگی پای»
فیلم «زندگی پای» از معدود فیلمهایی است که بدون یاری گرفتن از بازیگران سوپراستار، داستان پیچیده یا تعلیق و فراز و فرود نفسگیر، توانسته است بیننده را مجذوب خود نماید و افزون بر لذت بصری، ذهن و ضمیر او را درگیر مسائل کفر و ایمان کند. این فیلم، که از جهاتی یادآور داستان و فیلم پیر مرد و دریای همینگوی است، توانسته در فضایی بسته، یعنی قایقی گمگشته در اقیانوس، زیباترین جذابیتهای بصری را بیافریند و ستیز انسان و حیوان را از سویی و انسان و طبیعت را از سوی دیگر و انسان با خودش را از سوی سوم محور پیشبرد داستان قرار دهد. درباره این فیلم بسیار میتوان گفت، اما به اشارات زیر بسنده میکنم.
یک. مینیاتوری از جهانی شدن را در این فیلم میتوان دید. کارگردان فیلم، آنگ لی، تایوانیتبار است که در آمریکا فیلم میسازد. فیلمنامه آن بر اساس داستانی به همین نام از یان مارتل، نویسنده کانادایی، است. بازیگران عمده آن، مانند سوراج شارما و عرفان خان، هندی هستند. ژرار دوپاردیو، که نقش آشپز کشتی را بازی میکند، فرانسوی است. کمپانیهای سازنده و توزیعکننده، یعنی فوکس قرن بیستم، آمریکایی هستند. بینندگان و مخاطبان این فیلم نیز شهروندان سراسر جهان، با تقریباً هر ذائقهای، هستند. جهانی شدن یعنی همین.
دو. داستان فیلم بسیار ساده است. «پای» نوجوانی 16 ساله، که با خانواده خود از هند راهی غرب شده است، در پی غرق شدن کشتی، همراه با چهار حیوان، یعنی کفتار، میمون، گور خر، و ببری نجات پیدا میکند و در پی کشته شدن سه حیوان دیگر، به مدت 277 روز با ببری وحشی، که لحظهای نمیتوان از آن غافل بود، در قایق نجاتی بر دریا شناور است تا آن که نجات پیدا میکند. اما در زیر این لایه ساده داستانی، داستان پیچیده دیگری در حال بازگویی است که در آخر فیلم گره آن گشوده میشود: آیا جهانی بدون خدا بهتر است یا با خدا؟ و به تعبیر خود پای، آیا داستانی که در آن ببر وجود دارد شنیدنیتر است یا داستانی فاقد ببر و جنگل و...
سه. در این فیلم بارها بحث ایمان به صورت سرراست یا اشارهوار پیش کشیده میشود. «پای» که هندو است، مسیحیت و اسلام را تجربه میکند و سرانجام معلم مباحث ادیانی میشود. وی در جایی ایمان را به خانهای تشبیه میکند که اتاقهای متعددی دارد، یکی مسیحیت است و دیگری اسلام و سومی آیین هندو، و... به همین سبب در عین هندو بودن، خود را مسیحی و مسلمان هم میداند و به همین شکل هم زندگی میکند. گویی پرهیزی ندارد از آن که چنان زندگی کند که پس از مرگش، به قول عرفی شیرازی، مسلمانش «به زمزم شوید و هندو بسوزاند.»
اوج بحث ادیانی آن جایی است که کل داستان به خدمت این ایده قرار میگیرد تا «پای» با گزارش دو روایت از آنچه بر او گذشته است، نشان دهد جهانی با خدا برتر از جهانی فاقد خداوند است. در واقع، در این جا روایت دیگری از شرطبندی پاسکالی را مشاهده میکنیم و قانع میشویم که همسوی با «پای» بپذیریم هر آن چه او میگوید، قانعکننده است، هر چند مأموران بیمه را چندان قانع نکرده است.
چهار. در این فیلم شاهد اشارات و تلمیحات مختلفی به آموزهها و شعایر دینی و اساطیر آیین هندو هستیم، همچون دندانی که در میان گیاه گوشتخوار دیده میشود یا جزیرهای که چون انسانی است بر آب خفته. این نکات را دوست بوداپژوه من، علیرضا شجاعی، برایم گفت که از او ممنونم.
پنج. در این فیلم ستیز و تعارض لازمه بقا و کمال معرفی میشود و در جایی، «پای» از ببر خشن و زباننفمی که همواره در پی فرصتی است تا او را از پای در آورد، تشکر میکند. زیرا اگر آن ببر نبود، «پای» نیازی به «مراقبت» از خود و توجه به خود نداشت. همچنین دلیلی برای ستیز و جنگ برای بقا نمیدید و خود را تسلیم میکرد و با امواج دریا میرفت و نابود میشد. اما این ببر، ناخواسته، به «پای» انگیزه داد تا با وجود همه موانع بکوشد شعله حیات و اراده زنده ماندن را در خود فروزنده نگهدارد و هرگز نومید نشود. بدین ترتیب، دیالکتیک دشمنی در این جا بستر حیات و دوستی را فراهم میکند و «پای» زندگی خود را مدیون آن ببر بنگالی خطرناکی میداند که با دشمنی خود حیات او را حفظ کرد.
شش. از محبت خارها گل میشود. در روزهای پایانی که «پای» با آن ببر، یا ریچارد پارکر، به سر میبرد، گویی ببر نیز نیازمند توجه و محبت «پای» میشود و این تز و آنتیتز، در وحدت بالاتری به یک تلفیق و سنتز میرسند که در جاهایی سخت تأثیرگذار است. اما باید واقعیت را پذیرفت، نوع رابطه و نیاز ما با حیوانات با نوع رابطه آنها با ما فرق میکند. این حقیقت را «پای» هنگامی درک میکند که پس از رهایی از دریا، ببر بیآنکه با او خدا حافظی کند یا حتی نگاهی به پشت سرش بیندازد، میان درختان برای همیشه ناپدید میشود. حال این ببر کیست و نماد کدام حقیقت است، بماند.
هفت. همیشه قضاوت ناشران درست نیست. داستانی که این فیلم بر اساس آن ساخته شد، مدتی روی دست نویسنده باد کرد و دست کم پنج ناشر معتبر، به دلایل مالی، حاضر به نشر آن نشدند. اما پس از انتشار، میلیونها نسخه از این کتاب به فروش رفت. فیلمی هم که براساس آن ساخته شد، از مقیولیت جهانی برخوردار گشت، بیش از 600 میلیون دلار فروش کرد، جوایز متعددی از جمله چهار جایزه اسکار، در سال 2013، از آن خود کرد و منتقدان از آن استقال گستردهای کردند.
دیدن چنین فیلمی، هر چند در جاهایی کشدار می شود، اندکی جان زنگار گرفته از این روزمرگیها را شاداب و بیننده را از خویشمحوری کمی دور میکند. پس بهتر است که فرصت سبز حیات را از دست ندهیم و همراه با «پای» کمی درباره سرشت ایمان و حیات تأمل کنیم.