آدرس سابق «دغدغه های اخلاق و دین» / سید حسن اسلامی

آدرس جدید: HassanEslami.ir

گیاه‌خواری و کاهش خشونت

شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۲، ۰۱:۲۸ ب.ظ

 

 

گیاه‌خواری نوعی ایدئولوژی یا مرام عقیدتی نیست. انتخابی است سنجیده برای کاهش خشونت پیرامون خود و احترام به طبیعت و حقوق زندگان دیگر. به همین سبب، سعی نمی‌کنم به هر قمیتی از آن دفاع کنم.   دوست خوبم آقای علیرضا صالحی، که سرش برای دردسر درست کردن درد می‌کند، با اشاره به نوشته‌ای پای مرا به وسط کشید و از سوی دیگران هل من مبارز طلبید. مدعای این نوشته آن بود که از دست گیاه‌خواران خون می‌چکد؛ روی آوردن به گیاه‌خواری مایه مرگ تعداد بیشتری از حیوانات از جمله موشها می‌شود؛ و این تحقیق مبتنی بر کاری است که در استرالیا صورت گرفته است. در این جا بی‌آنکه قصد تشکیک در مدعا و مستندات آن نوشته را داشته باشم، تنها نه نکته را روشن می‌کنم که معتقدم برای فهم بهتر بحث گیاه‌خواری مفید باشد.

 

یک. ما در جامعه‌ای زاده می‌شویم که به دلایل متعدد گوشخوار است. در نتیجه تصور اولیه ما بر آن است که این کار طبیعی است و نیازمند دلیل نیست و این حریف است که باید برای نقد گوشت‌خواری یا دفاع از گیاه‌خواری دلیل بیاورد. حال آن که چنین نیست.

  

دو. با فرض آن که گیاه‌خواری هم به مرگ حیوانات منتهی می‌شود، واقع آن است که گوشتخواران از سر ترحم به آن حیوانات نیست که حیوانات دیگر را می‌کشند. یعنی چنین نیست که برای نجات موشهایی که ممکن است در برنج‌زارها کشته شوند،  گوسفندان، گوساله‌ها، و مرغ‌ها را می‌کشند. بلکه این حیوانات را می‌کشند چون دوست دارند، لذت می‌برند، بدانها عادت دارند، یا فکر می‌کنند برای سلامتی بدنشان لازم است.

  

سه. کسانی که صرفاً به دلایل اخلاقی به گیاه‌خواری روی می‌آورند، معمولاً دو هدف اصلی دارند یکی رعایت حقوق حیوانات و کاهش خشونت است و  دیگری حفظ محیط زیست. در واقع آنان نه از سر عادت بلکه بر اثر تأمل و اندیشه به انتخابی می‌رسند که به شکل پرهیز از کشتن حیوانات خود را نشان می‌دهد.

 

 چهار. ممکن است، گفتم ممکن است نه آن که چنین است، روی آوردن به گیاه‌خواری، ناخواسته مایه مرگ حیوانات دیگری شود. مثلاً کسی که دیگر مرغ نمی‌خورد و از گندم و برنج استفاده می‌کند، باعث مرگ ناخواسته برخی حشرات گردد. این جا است که باید میان کشتن حیوانات و اقداماتی که ناخواسته به مرگ حیوانات منجر می‌شود تفاوت گذاشت. منطقاً میان کشتن یک موجود زنده و بی‌توجهی به او یا اقداماتی که ناخواسته به مرگ او یا تسریع مرگ او می‌انجامد باید تفاوت گذاشت و معمولاً در فلسفه اخلاق به‌خوبی از آن بحث می‌شود. برای مثال، پزشکی که برای کاهش درد بیمار خود به او مرفین تزریق می‌کند، به بهای کاهش درد او، مرگش را تسریع کرده است. همچنین شیمی‌درمانی عوارض سختی دارد. توجیه چنین اعمالی آن است که هدف فاعل نه کشتن بلکه نجات از مرگ بوده است و عوارض جانبی را نباید به پای فاعل گذاشت.

  

پنج. با فرض آن که ما در مرگ آن حیوانات مزارع که در سمپاشی و مانند آن کشته می‌شوند، مقصر باشیم، از این جهت تفاوتی میان گوشت‌خواران و گیاه‌خواران نیست. فرض کنید کسی چلو کباب می‌خورد. وی با استفاده از گوشت مستقیماً گوسفندی را کشته است یا خواستار کشته شدن آن شده است. همچنین با خوردن برنج، مایه مرگ حشرات و جوندگان متعددی شده است. حال اگر وی تصمیم گرفت دست به گیاه‌خواری بزند، چنین نیست که موجودات تازه‌ای را بکشد. برعکس با اقدام خود مایه کاهش خشونت شده است. بدین ترتیب، اگر هم گیاه‌خواری باز با مرگ حیوانات همراه باشد، دست کم میزان آن را کاهش داده است.

  

شش. میان کشتن حیواناتی که به ما آسیب نمی‌رسانند و هدفمان صرفاً کشتن و لذت بردن از گوشتشان است، با کشتن حیوانات به قصد دفاع از خود یا مزارع خود فرقی است اساسی. لذا کشتن یک گوسفند به قصد لذت سنگین تر از کشتن صدها حشره و جونده برای دفع آفات است.

  

هفت. اصولاً و منطقاً گوشت‌خواری ملازم با کشتن حیوانات است. حال آن که گیاه‌خواری چنین نیست. لذا اگر هم در سیستم کشاورزی خاصی چنین اتفاقی بیفتد از عوارض ناخواسته آن است و می‌توان، و باید، کاری کرد که از مرگ حیوانات پیشگیری کرد یا میزان آن را کاهش داد.

  

هشت. شهود اخلاقی ما به‌خوبی نشان می‌دهد که گوشت‌خواری یعنی کشتن حیوانات، اما گیاه‌خواری چنین نیست. البته شهود اخلاقی به تنهایی دلیلی برای اثبات مدعا نیست ولی می‌تواند نقطه عزیمت خوبی برای تأمل در این زمینه باشد. من پیش از انتخاب گیاه‌خواری مانند غالب مردم گوشتخوار بودم و کاملاً برایم آشکار است که از وقتی که به‌جد گیاه‌خوار شدم می‌توانم ادعا کنم که مانع مرگ تعدادی، هرچند اندک، مرغ و گوسفند شده‌ام. در عین حال، شیوه تغذیه ای که در پیش گرفته ام بیش از گذشته باعث مرگ حیوانات دیگر نشده است.

  

نه. سرانجام آن که هدف کاهش خشونت در طبیعت و رعایت حقوق زندگان دیگر است. به همین سبب به نظر می‌رسد که گیاه‌خواری بر گوشت‌خواری، به شکل مدرن آن، مرجح باشد. حال اگر دلایلی به دست آمد که نشان داد این سنخ گیاه‌خواری نیز خشونت آمیز است، راه حل بازگشت به گوشت‌خواری و کشتن نظام‌مند حیوانات، با توضیحی در مقاله «دو استدلال اخلاقی بر ضد مصرف گوشت صنعتی» آورده‌ام نیست، بلکه اصلاح سبک گیاه‌خواری و توجه به پیامدهای رفتار ما در طبیعت است.

 

  • شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۲، ۰۱:۲۸ ب.ظ
  • سید حسن اسلامی

نظرات  (۹)

  • محمد علی شمس
  • "در عین حال، شیوه تغذیه من به‌گونه‌ای نبوده است که باعث مرگ حیوانات دیگری شده باشم که پیشتر از آن نبودم."
    این جمله که در بند هشت آمده کمی گنگ است.بهتر است گفته شود: در عین حال شیوه تغذیه ای که در پیش گرفته ام بیشتر از گذشته باعث مرگ حیوانات نشده است.



    پاسخ:
    بله حق با شما است. این جمله گویاتر است. ممنونم
  • محمد علی شمس
  • استدلال شما در احترام به طبیعت و زندگانِ دیگر ، وقتی از جانب بعضی از متدینین پذیرفتنی است که برای طبیعت و سایر جانوران حقوقی قائل باشیم.اما از دیدگاه طبقه ای خاص از مؤمنین که سبک زندگی خود را متأثر از نصوص دینی می دانند ، انسان مسخر بر طبیعت است و طبیعت و سایر جاندارن خادم انسان هستند.بخشی از آسیب شناسی گوشتخواری متأثر از همین نوع نگاه است.
    پاسخ:
    منکر این نگاه نیستم و در این جا هم در مقام استدلال نیستم. استدلالهای خود را پیشتر اورده ام. این در واقع یک پست است با محدودیت خاص خودش
    جناب اسلامی عزیز

    شما سخن از گیاه‌خواری در اینجا می‌کنید. آیا برداشت من درست است که اساسا شما از هر گونه بهره‌برداری دیگر از حیوانات
    (مثل استفاده از تخم‌مرغ/ شیر/ ماست/...، ولو این فراورده‌ها صنعتی نباشند و به شکل سنتی تولید شده باشند) پرهیز می‌کنید؟ اگر چنین است، چه دلیل اخلاقی‌ای برای این پرهیز شما را متقاعد ساخته است؟
    پاسخ:
    با درود به شما
    نه پرهیزی ندارم
  • حسین علی اکبر
  • به نام خداوند غیر قابل پیش بینی!!!

    با سلام خدمت دوستان

    استاد در شریعت تاکیید شده به خوردن گوشت در هر 40 روز یا حداقل از نخوردن آن به طور قطع نهی نشده، که همین قواعد فقهی ذبح حیوان خود دلیلی بر شرعی بودن این حرکت است؛ حال شما به عنوان یک عالم دینی این پارادکس تصمیم شخصی با ترغیب شرعی را چطور پاسخ می دهید؟(البته مسئله خوردن یا نخوردن نیست؛ بلکه کشتن یا نکشتن است!)

    یا حق

    پاسخ:

    با درود به شما،

    بحث من اولاً نخوردن گوشت صنعتی است و این مطلب با آنچه که در شریعت به فرض آمده است ناسازگار نیست.

    ثانیاً مستند شرعی و معتبر نخوردن گوشت در چهل روز چیست؟

    ثالثاً شما فکر می‌کنید چون شارع گفته است دست کم چهل روز یک بار گوشت بخورید، کسانی از باب امتثال مضاعف امر مولا هر روز گوشت می‌خورند، یا چون دوست دارند گوشت بخورند، در این جا مشخصاً از شارع مایه می‌گذارند؟

    رابعاً. بحث حلیت یا مشروعیت خوردن گوشت و حلال و حرام، یک چیز است و بحث اخلاقی آن امری دیگر. اصولا یکی از خلطهای رایج یکی گرفتن مسائل فقهی و اخلاقی است.

    سرانجام انکه تفصیل این بحث بماند تا زمان مناسب

  • حسین علی اکبر
  • به نام خداوند غیر قابل پیش بینی!!!

    با سلام خدمت دوستان،

    آهان! متوجه شدم. سپاس استاد.

    اما در رابطه با رابعا با نظر شما فعلا مخالفم و اگر یک پست در رابطه با همین موضوع ایجاد کنید سپاسگذارتان می شوم.

    یا حق

    پاسخ:
    انشاء الله در فرصت مناسب
  • حسین علی اکبر
  • به نام خداوند غیرقابل پیش بینی!!!

    انشاالله.

    استاد لطفا چندتا کتاب(هر چند تا!) در رابطه با همان خلطی که گفتید بهم معرفی کنید. بی صبرانه منتظرم. البته یک کتاب از متفکر ارجمند جناب دکتر فنایی به نام "اخلاق دین شناسی" دارم که هنوز مطالعه نکردم و نمی دونم ربطی به این چالش دارد یا خیر.

    یاحق

    پاسخ:
    با سلام به شما،
    افزون بر ان کتاب، دو کتاب تاثیر اخلاق در اجتهاد و دین در ترازوی اخلاق را هم ببنیید.
  • حسین علی اکبر
  • یه نام خداوند غیر قابل پیش بینی!!!

    با سلام.

    سپاس از معرفی کتاب.

    یاحق

    خداوند بالذات غیرقابل پیش بینی نیست بلکه بالعرض جهل ما غیر قابل پیش بینی میشه
    اینقد با افتخار این جمله رو تکرار کردن فک نکنم وجهی داشته باشه!
    حداقل ( بالعرض جهلم ) رو هم اضافه کنید حسین / علی / اکبر ؟!

  • حسین علی اکبر
  • به نام خداوندی که از بین انبوه صفاتش، خود را با این صفت می اغازد: بخشنده و مهربان!

    با سلام خدمت همگی دوستان.

    جناب اقای علی مجیر عزیز سپاس از انتقادتان.

    در اغاز اینکه نامم حسین است و فامیلم علی اکبر و دوستدار شما و دوستان دیگر.

    منظورتان را از "با افتخار نفهمیدم"! اما نیک می دانم که این شروع را در هرمرتبه از اغاز سخن، با عشق تکرار میکنم! این شروع همیشگی از من، در حقیقت علتی عاشقانه دارد که بین من و پروردگار من است.

    بگذریم!

    بحث عقلی:

    تذکر مهم: "پیش بینی" به معنای مصطلح مدنظرم بوده است!

    1.به گمان من خداوند بالذات غیرقابل پیش بینی است! چرا که برطرف کردن جهل مطلق ما نسبت به اراده خداوند تنها توسط خود او امکان پذیر است و اگر خدا جهل ما را نسبت به اراده ی خودش برطرف کند، دیگر ما اراده ی خداوند را "پیش بینی" نکرده ایم؛ زیرا پیش بینی مصطلح توسط قسمتی از اطلاعات(که قبل از اتفاق یا اراده خدا بدست ما رسیده) انجام میشود و حال انکه با قسمتی از اطلاعات خداوند(با توجه به مطلق بودن علم او) نمیتوان اراده ی او را از ان اطلاعات ناچیز(ناچیز نسبت به مطلق اطلاعات) پیش بینی کرد و تنها راه ممکن همانست که ما یکسره و یکدفعه و توسط خودش از اراده-اش باخبر شویم. بنابراین در یک حالت اصلا "توان" پیش بینی وجود ندارد و در حالت دیگر (یعنی حالت باخبر بودن از اراده خداوند توسط خودش)، "امکان" پیش بینی وجود ندارد زیرا قطعا می دانیم چه میشود!

    2.درست فرموده بودید که این "عدم توانایی در پیش بینی" به سبب "جهل" ما است؛ و پر واضح است که "جهل"، شرط لازم و کافی برای "عدم توانایی در پیش بینی" است. در نتیجه» "غیرقابل پیش بینی" لاجرم و بالضروره خبر از حالتی "جاهلانه"، از من پیش بینی کننده میدهد، که با این تفاسیر به گمانم ذکر "بالعرض جهلم" لازم نمینماید.

    .

    .

    .

    به هر صورت اطاعت امر کردم علی جان. سپاس از دقتت.

    یا حق

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی