چنگال یا سویچ، کدام نقش بیشتری در گرمایش جهانی دارند؟
- جمعه, ۲۹ آذر ۱۳۹۲، ۱۰:۱۳ ب.ظ
برادر شمس،
همیشه گفتهام: جهانی فکر کنید، منطقهای عمل نمایید.
شما حمل و نقل را صرفاً در سطح جابجایی افراد نبینید. بخشی از همان وسایل دودزا و آلوده کننده برای تأمین مواد مصرفی مرغداریها و دامداریها به کار میرود. بخشی از این وسایل برای جابجایی فراوردههای گوشتی به کار میرود و بخشی برای جابجایی کارکنان همین مراکز صنعتی به کار میرود. پس مسئله را اگر در مقیاس کلان ببینید، به نظر میرسد که حرف بیربطی زده نشده باشد که مصرف گوشتهای صنعتی تأثیر شدیدتری در آلودگی محیط زیست دارد تا دود تا خودروها
به نام خداوندی که از بین انبوه صفاتش، خود را با این دو صفت می اغازد: بخشنده و مهربان!
با سلام خدمت همگی
براساس متن کامنت ها و توضیحات تا این لحظه، من هم با اقای شمس هم رای هستم.
یا حق
سلام. بنده عمویی دارم-که خدا حفظش کناد- که وقتی بحثی دربارۀ جنگل و مرتع و دام می شود، هر کجای بحث که باشد، لعنی نثار مرحوم مصدق بی نوا می کند. خرده اش این است که چرا او جنگل را ملی کرد. حال آنکه این قانون با نام دقیق تصویبنامه قانون ملی شدن جنگلهای کشور، مصوب 27/10/1341 هیأتوزیران است. که اگر اشتباه نکنم در آن سال مرحوم مصدق در حصر احمدآباد بود.
ماده یک این قانون بیان می دارد که: «از تاریخ تصویب این تصویبنامه قانونی عرضه و اعیانی کلیه جنگلها و مراتع و بیشههای طبیعی و اراضی جنگلی کشور جزء اموال عمومی محسوب و متعلق به دولت است ولو اینکه قبل از این تاریخ افراد آن را متصرف شده و سند مالکیت گرفته باشند».
گیر عموی بنده هم همین است. می گوید چرا جنگل را از دست دامدار درآوردند. خاطرات عجیبی هم به عنوان شاهد دارد. مثلا در میان عموزادگان پدری ما فردی بود به اسم حاج حبیب الله. می گویند کسی آمد و درختی از املاک او را قطع کرد. متنبه اش کردند که فلانی چه کردی که گناه کردی. درخت حاج حبیب الله را قطع کردی. بنده خدایی که درخت را قطع کرده بود گفت: «من فکر کردم یک درخت است فقط، نمی دانستم که حاج حبیب الله را قطع کردم». دو نکته که می توانند معارض یا موافق هم باشند از این داستان فهمید. 1. علاقۀ وافر حاجی به درخت هایش و صیانت از باب این علاقه. 2. حس مالکیت نسبت به درختان و حفاظت از آنها در راستای حراست از مالکیت.
اما از وقتی که جنگل ها ملی شدند و مالکیت دامداران از جنگل ها برداشته شد، این علقه ها و علاقه ها برخاست و دیگر کسی به فکر حفاظت از آنها نیست. با این استدلال که وقتی مال از آنِ دیگری ست خودش بیاید از آن ها محافظت کند[استدلالی که خودم به گوش خود شنیدم]. و واقعا هم بعد از آن صدمه ای عجیب به جنگل ها وارد شد. الان منزل ما در ییلاق در میان بوته های ریز درشت زرشک احاطه شده است. در حالی که بزرگان ما نقل می کنند که مثلا سر جای خانۀ ما درختی بوده است که دو باربند اسب -که هرکدام تقریبا 3 متر می شوند- این درخت را دور نمی گرفت. الان چه؟ هیچ. از وجود درختان نزدیک به این تعاریف در فاصلۀ صد یا دویست متر پایین تر می توان به صدق این ادعاها پی برد.
اگر کسانی که وضع قوانین می کردند کمی روانشناسی اجتماعی می دانستند(در همین حوزه می گنجد دیگر؟!) و خصوصیت مردم ایران را می دانستند به این وضع نمی افتادیم. ای بسا جنگل نشینانی که خود در قاچاق چوب دست دارند. اگر وضع را به حال قبل مدیریت می کردند، علاوه بر حفظ منابع طبیعی و پیشگیری از مضرات دامداری صنعتی، با حمایت از مالکیت جنگل نشینان و رسیدگی به اوضاع دامداری سنتی می توانستند اشتغال مناسبی هم ایجاد کنند. در کنار اینها فرآورده های لبنی هم به مراتب کیفیت بیشتری نسبت به تولیدات امروز می داشتند.
والله اعلم.
به نام خداوندی که از بین انبوه صفاتش، خود را با صفت می آغازد: بخشنده و مهربان!
با سلام خدمت همگی؛
سخن قصار استاد: جهانی فکر کنید، منطقه ای عمل کنید!
الحق سخن، حکیمانه و کاربردی است؛ به نظر من اگر طبق این سخن بخواهیم چالش جهانی سازمان فائو را در منطقه ی خودی(ایران) پیگیری کنیم و به کاهش الودگی زمین بپردازیم، باید ابتدا به استاندارد سازی خودروها از لحاظ زیست محیطی بپردازیم و سپس در قیاس بین الودگی حاصل از تولید گوشت صنعتی و الودگی خودروها، بر اساس تحقیق فائو به معضا الودگی گوشت صنعتی بپردازیم!
یا حق