خوردن مرغ و پرتاب استخوان آن به زمین گیاهخواران
دوست ارجمندم آقای علی شهبازی به مناسبت ورود خود به فیسبوک یاداشتی درباره گیاهخواری نوشته است و در آن «ضمن ستایش چنین حرکتی» پرسشهای گسترده و مفصلی طرح کرده و اظهار داشته است: «تبیین و فیصله آنها پیششرط آغاز این حرکت است». ضمن تبریک ورود ایشان به این بحث و تشکر از اظهار محبتی که به من داشتهاند، لازم میدانم درباره پرسشها و تأملات ایشان تنها پنج نکته را یادآور شوم:
1. من از «گوشتخواری مذمت» نکردهام. به طور مشخص بر ضد مصرف گوشت صنعتی استدلال کرده و تفاوت دقیق این دو را بازگفتهام. البته مقصودم آن نیست که بگویم خوردن گوشت را مجاز میدانم، اما عنصر اصلی استدلال من نشان دادن نادرستی گوشتخواری صنعنتی است. لذا همه رد و اثبات باید ناظر به خوردن یا نخوردن گوشت صنعتی باشد. وانگهی من حرکتی نکردهام، فقط در معرض پرسشهای مختلف قرار گرفته و ناگزیر شدهام که توضیح بدهم و استدلال کنم به سود نگاهم.
2. پاسخ دادن به تأملات و پرسشهای ایشان مستلزم مرور ادبیات این حوزه طی چهل سال اخیر است. یعنی مشخصاً باید مباحثی را که از آغاز دهه هفتاد میلادی قرن بیستم تا کنون مطرح شده است، مرور شود تا همه تأملات ایشان تحلیل گردد. در نتیجه، این کار نوعی تعلیق به محال است. چنین نیست که به این اشکالات پاسخ داده نشده باشد، اما قرار نیست اگر کسی خواست گیاهخوار شود، حتماً همه این مسائل را حل کند و فیلسوف طبیعت شود.
3. ایشان موضع گوشتخواری را موجه و مسلم فرض کردهاند و توپ دفاع از گیاهخواری را به زمین گیاهخواران انداختهاند. حال آن که همه این پرسشها متوجه گوشتخواران نیز میتواند باشد. بحث خیلی پیچیده نیست. سؤال این است که چرا و به چه حقی هر کس که، مثلاً، حوصلهاش سر میرود، بلافاصله مرغ کنتاکی مصرف میکند، جمعه میخواهد پیک برود، جوجه کباب درست میکند، با دوستانش دور هم جمع میشوند، مرغ شنیتسل سفارش میدهد و همه اینها از سر لذتطلبی، نه نیاز است؟ این گوشتخواران هستند که باید استدلال کنند و جواب دهند که چرا چنین میکنند، نه آن که گیاهخواران پاسخ دهند چرا چنین نمیکنند و راههای سالمتر و اخلاقیتری برای لذت بردن و گریز از غم و رفع بیحوصلگی یافتهاند.
4. ایشان بحث را به سمت الهیات سوق داده، میگویند: «در چنین مباحثی [...] نمیتوان آموزههای الاهیاتی را نادیده انگاشت، مگر اینکه از همان آغاز خیال خود را با اعلام عدم اعتقاد به آن آموزهها، راحت کرد.» یعنی ایشان تعارضی جدی میان این آموزهها و گیاهخواری دیدهاند، حال آن که چنین نیست. مسئله این است که ایشان چنین آموزههایی را مسلم گرفتهاند که طبق آنها ما مجاز به هر نوع رفتاری با حیوانات هستیم. آیا واقعاً چنین است؟ رادیکالترین موضع به سود گوشتخواری در سنت ادیان ابراهیمی را در عهد عتیق میتوان یافت. اما در همان عهد عتیق، در کتاب اشعیا (باب یازدهم) جامعه آرمانی چنین تصویر شده است:
و گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید [...] و گاو با خرس خواهد چرید و بچههای آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد. (کتاب مقدس، لندن، نشر ایلام، 2000، ص 794)
با تشکر از دوستم جناب حسین سلیمانی که این مطلب را یادآور شد، در این جا نمیخواهم اصولاً وارد این بحث شوم که کتاب مقدس یا قرآن کریم با گوشتخواری چه نسبتی دارند. سخنم این است که این گونه آموزههای الهیاتی را مسلم نگیریم. در سنت اسلامی هم دست کم بخش قابل توجهی از مسلمانان، برای سلوک عرفانی، لب به گوشت نمیزدند و، در عین حال، آن را مغایر باورهای دینی خود نمیدانستند. نمیخواهم استدلال کنم که رفتار آنان درست بوده است و از آن به سود گیاهخواری استفاده کنم. میخواهم بگویم که آنان از موضع دیندارانه چنین میکردند و تعارضی میان آموزههای الاهیاتی و گیاهخواری نمیدیدند.
5. باز ایشان نوشتهاند که ادیان ابراهیمی انسان را «سرور موجودات طبیعت و مخصوصاً حیوانات را در خدمت انسان دانستهاند.» چنین باشد، آیا معنایش جواز هر نوع رفتاری با حیوانات است؟ بحث سروری انسان بر طبیعت در همان سنت مسیحی امروزه تفسیرهای متعددی دارد که جای پرداختن به آن نیست. سروری بر طبیعت یعنی به مثابه خداوند رفتار کردن و تشبه به خدا در تدبیر عالم و کره زمین. اما آن چه که امروزه شاهد آن هستیم، قساوتی نظاممند و محروم کردن حیوانات از سادهترین لذات زندگی حیوانی، از جمله بهرهمندی از نور آفتاب و کاویدن خاک است. از قضا اگر از منظر دینی نگاه کنیم، این رفتارهای متعارف در قبال حیوانات قابل دفاع نخواهد بود. در واقع، سیستم جدید پرورش صنعتی حیوانات، مبتنی بر انکار روح حیوانات و تقلیل آنها به ماشینهای زنده و متحرک است. این مطلب را در مقاله «دو استدلال اخلاقی بر ضد مصرف گوشت صنعتی» بازنمودهام.
Google+- دوشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۲، ۰۷:۳۳ ب.ظ