آدرس سابق «دغدغه های اخلاق و دین» / سید حسن اسلامی

آدرس جدید: HassanEslami.ir

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محیط زیست» ثبت شده است


امروز جمعه به کوه زدم، دیدم بهار همه جا باریده و طبیعت جان گرفته است. در مسیر، گاه می‌دیدم که خاک شکاف خورده و گیاهی نورسته و ضعیف با سماجت می‌کوشد بر فشار خاک سخت و گلوله شده غلبه کند و راهش را به سوی خورشید و فضای باز بگشاید. وسوسه می‌شدم به کمک آن گیاه در این جنگ نابرابر بروم و با برداشتن آن مانع طبیعی مسیر رشدش را آسان کنم، اما می‌دانستم که این کار نادرست است و باید تنها نظاره‌گر این نبرد زیبا باشم. دیدن گل زردی کوچک و معمولی، مانند همین گلی که عکسش را گرفته‌ام، در آن فضا معنای دیگری داشت.


در حال صعود بودم که پروانه‌ای بر سنگ نشست و در برابر وزش باد که می‌خواست او را به حرکت درآورد مقاومت کرد. از او چند عکسی گرفتم. همین که کارم تمام شد، او نیز رفت. گویی برای خودنمایی و گرفتن عکس یادگاری سر راه من سبز شده بود. دریغ که این زیبایی به گفته سعدی «همین پنج روز و شش باشد». و دریغ بیشتر آن که ما با رفتارمان این زمان را کاهش دهیم.

دوست ارجمندم آقای علی شهبازی به مناسبت ورود خود به فیسبوک یاداشتی درباره گیاه‌خواری نوشته است و در آن «ضمن ستایش چنین حرکتی» پرسش‌های گسترده و مفصلی طرح کرده و اظهار داشته است: «تبیین و فیصله آنها پیش‌شرط آغاز این حرکت است». ضمن تبریک ورود ایشان به این بحث و تشکر از اظهار محبتی که به من داشته‌اند، لازم می‌دانم درباره پرسش‌ها و تأملات ایشان تنها پنج نکته را یادآور شوم:


1. من از «گوشت‌خواری مذمت» نکرده‌ام. به طور مشخص بر ضد مصرف گوشت صنعتی استدلال کرده و تفاوت دقیق این دو را بازگفته‌ام. البته مقصودم آن نیست که بگویم خوردن گوشت را مجاز می‌دانم، اما عنصر اصلی استدلال من نشان دادن نادرستی گوشت‌خواری صنعنتی است. لذا همه رد و اثبات باید ناظر به خوردن یا نخوردن گوشت صنعتی باشد. وانگهی من حرکتی نکرده‌ام، فقط در معرض پرسش‌های مختلف قرار گرفته و ناگزیر شده‌ام که توضیح بدهم و استدلال کنم به سود نگاهم. 


امروز (جمعه 27/10) رفتم کوه‌پیمایی. بالای کوه صخره بزرگی افتاده بود که خیلی شبیه نقشه کشورمان بود. بخشی از آن به تدریج خالی شده و حالت گودال کوچکی پیدا کرده بود و باران و برف در آن جمع شده بود. هر وقت در کوه می‌بینم که مقداری آب در دل سنگ جمع شده است، یاد این ملمع سعدی می‌افتم و آن را با خودم زمزمه می‌کنم:

سل المصانع رکباً تهیم فی الفلوات
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی
(عکس از سید حسن اسلامی)


این همان زاینده رود معروف است و این عکس را هم هفته گذشته گرفتم. دیدن زاینده رود (سابق!) با کف خشک شده در دل پاییز غم‌انگیز است، به‌ خصوص اگر کسی آن را در سال‌های پیش دیده باشد، یا پاچه‌های شلوارش را بالا زده و از این سر رود به آن سر رفته باشد و یا