نرمان مان در کتاب اصول روانشناسی هنگام بیان سرشت تحقیق «علمی» داستانی از بیکن نقل میکند که شاخص نوعی داوری است. طبق این داستان، در سال 1342 میلادی در یکی از حوزههای دینی مسیحی بحثی درباره تعداد دندانهای اسب درگرفت که 13 روز ادامه یافت و هرچه در پی پاسخ آن کتابهای قدما را کاویدند، پاسخی نیافتند. روز چهاردهم جوان تازهکاری پیشنهاد کرد به جای بحث و جدل نظری، بروند دندانهای اسب را بشمارند. اما این پیشنهاد چنان نامعقول بود که دیگران بر سرش ریختند و او را زدند و گفتند که شیطان در جسمش حلول کرده است. سرانجام به نتیجه نرسیدند و این پرسش را بیپاسخ اعلام کردند. (1)
به نظرم این نمونه روشنی است برای به لجن کشیدن کل تفکر یک دوره، مکتب، یا دیدگاه.
- ۴ نظر
- ۰۹ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۳۴