اسب چند دندان دارد؟: نگاهی به یک مغالطه
چهارشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۳۴ ب.ظ
نرمان مان در کتاب اصول روانشناسی هنگام بیان سرشت تحقیق «علمی» داستانی از بیکن نقل میکند که شاخص نوعی داوری است. طبق این داستان، در سال 1342 میلادی در یکی از حوزههای دینی مسیحی بحثی درباره تعداد دندانهای اسب درگرفت که 13 روز ادامه یافت و هرچه در پی پاسخ آن کتابهای قدما را کاویدند، پاسخی نیافتند. روز چهاردهم جوان تازهکاری پیشنهاد کرد به جای بحث و جدل نظری، بروند دندانهای اسب را بشمارند. اما این پیشنهاد چنان نامعقول بود که دیگران بر سرش ریختند و او را زدند و گفتند که شیطان در جسمش حلول کرده است. سرانجام به نتیجه نرسیدند و این پرسش را بیپاسخ اعلام کردند. (1)
به نظرم این نمونه روشنی است برای به لجن کشیدن کل تفکر یک دوره، مکتب، یا دیدگاه. مستند سخن مان در این ترجمه نیامده است. اگر هم بیکن چنین سخنی گفته باشد، بیش از آنکه آینه واقعنمای یک تفکر باشد، بخشی از فعالیت پولمیک و تبلیغاتی وی بر ضد رقبا به شمار میرود. یکی از شواهد نادرستی این داستان آن است که در گذشته، ارزش اقتصادی حیوانات، از جمله اسب، تابع سن آنها بود و یکی از راههای اصلی تشخیص سن اسب هم شمردن تعداد دندانهایش بود. به همین سبب از قدیم میگفتند دندان اسب پیشکش را نمیشمرند، یعنی هدیهها را نباید بر اساس ارزش مالیشان سنجید. لذا نباید پنداشت مردم اروپا تا قرن چهاردهم، یعنی تا ششصد سال قبل نمیدانستند اسب چندتا دندان دارد.
با این همه، این داستان و داستانهای دیگری در نوشتهها و گفتهها نقل میشود تا بر اساس آنها حکمی قاطع بر ضد مسائل مختلف صورت گیرد. روایت دیگری از این دست، میگوید هنگامی که سلطان محمد فاتح به امپراتوری بیزانس و مرکز آن یعنی کنستاتینوپل، یا قسطنطنیه خودمان، حمله برد، عدهای فارغ از این ماجرا، بحث میکردند که بر سر یک سوزن چند فرشته جای میگیرند. پس از نقل این داستان گفته میشود که کل تفکر اسکولاستیک و نظام آموزشی قرون میانه، سترون، بیخاصیت، و شبه مسئله بوده است.
در کشور ما نیز گاه این شیوه به کار گرفته میشود. برای مثال از نظر آقای دکتر سید یحیی یثربی، فعالیت علمی غزالی، به دلیل همزمانی آن با جنگ صلیبی و عدم اشاره به این جنگ در کتابهایش بیارزش و در نتیجه، «عرفان توجیهگر حاکمان غاصب» قلمداد میشود. (2) باز مولوی به دلیل آن که به جای پرداختن به مسائل اجتماعی درِ خانه صلاح الدین زرکوب مشغول «سماع» بوده است، تخطئه میشود. (3)
اما این کار آسانی است و تیغی دولبه که بر ضد هر اندیشه و هر دیدگاهی به سادگی به کار میرود و باید نسبت به آن هشیار بود. با مثالهایی کاربست مغالطی این شیوه را نشان میدهم.
مردم کشورمان در دهه شصت درگیر حمله ارتش عراق و در پی آن دفاع از شهرهای مرزی و موشکباران شهری بودند. این جنگ هشت ساله قربانیان زیادی گرفت و ویرانیهای گستردهای در پی داشت. در آن هنگامه خون و آتش، عدهای به جای فعالیت نظامی، مشغول فعالیتهای علمی در سطوح مختلف و در مراکز گوناگون بودند. حال اگر کسی بخواهد بخشی از این فعالیتها یا حتی همه آنها را بیاعتبار کند و بیخاصیت بداند، کافی است که اولاً هدف حمله خود را مشخص کند و بعد منطق تعداد دندان اسب یا تعداد فرشتگان بر سر سوزن را به شیوه زیر به کار گیرد.
1. اگر مخالف فلسفه اسلامی باشد، میتواند بگوید: در حالی که عراق شهرهای کشورمان را بمباران میکرد و مردم حلبچه را با گازهای شیمیایی نابود میکرد، عدهای مشغول این بحث بودند که «وجود» مقدم است یا «ماهیت»، و «لا بشرط قسمی» با «لابشرط مقسمی» چه تفاوتی دارد.
2. اگر مخالف فقه باشد میتواند بگوید: در حالی که عراق شهرهای کشورمان را بمباران میکرد و مردم حلبچه را با گازهای شیمیایی نابود میکرد، عدهای مشغول بحث از دماء ثلاث بودند و درباره فرق مضطربه و ناسیه موشکافی میکردند.
3. مخالفان اصول فقه میتوانند بگویند: در آن هنگامه جنگ، عدهای یکسره بحث میکردند آیا میشود «وضع» خاص و «موضوع له» عام باشد یا خیر، و آیا «مقدمه واجب»، واجب است یا نه.
4. مخالفان منطق میتوانند بگویند: در حالی که کشور ما در آتش جنگ میسوخت، عدهای بیکار بحث میکردند که سرشت نامهای خاص چیست؟ یا «کلی طبیعی» با «کلی منطقی» چه فرقی دارد.
5. مخالفان جامعهشناسی میتوانند بگویند: در حالی که ارتش عراق همه مرزهای کشور را به خون کشیده بود و جوانان ما در راه وطن شهید میشدند، عدهای استاد بیدرد و مرفه در دانشگاهها بحث میکردند که تقدم با «ساختار» است یا «عامل»، فردگرایی اصل است یا جمعگرایی و مکتب ساختارگرایی با کارکردگرایی در چه مسائلی اختلاف نظر دارد.
حاصل آن که هر کسی میتواند با منطق فوق بر ضد هر دیدگاه و اندیشه و نظام فکری بشورد و آن را به نظر خود بیاعتبار سازد. اما این همه ماجرا نیست.
مسئله این است که وارد هر عرصه علمی و نظام دانشی بشویم، در بخشی از آن چنان مباحث انتزاعی یا فنی دیده میشود که از منظر بیرونی یا کاملاً بیفایده است و یا نهایتاً «ثمرهاش در نذر ظاهر میشود». لذا همواره از منظر بیرونی، برخی بحثها و مسائل یکسره بیهوده و شبه مسئله دیده میشود.
حتی در مباحث امروزی میتوان این نکته را دید. کتاب دورانساز اصول ریاضیات به دست راسل و وایتهد نوشته شده است که از سرآمدان فلسفه و ریاضیات قرن بیستم به شمار میروند. اما راسل در این کتاب، به گفته آنتونی کنی، برای این که ثابت کند دو دو تا چهارتا است، «صدها صفحه مطلب مینویسد.» (3)
کمترین خاصیت بحث «پارادایم» کوهن، آن است که ما را از این توهم که از منظری خدایی به عالم مینگریم آزاد میکند و با پیش رو گذاشتن تجارب گذشته به ما میگوید که چه بسا بسیاری از جدیترین مسائل ما، از نظر عدهای در حد همان شمردن دندان اسب یا تعداد فرشتگان سر سوزن است. لذا بهتر است که به محدودیت خودمان وقوف داشته باشیم و با توجه به آن برای عالم و آدم نسخه بپیچیم. بیتوجهی به این نکته ما را مصداق سخن مولانا میکند
که گفت:
آن که روزی نیستش بخت و نجات
ننگرد عقلش مگر در نادرات
پینوشت: برای کسانی که واقاً میخواهند بدانند بالاخره اسب چند دندان دارد، بد نیست بگویم طبق اظهارات کارشناسان یک اسب بالغ بین 36 تا 44 دندان دارد.
****
(1) نرمان ال. مان، اصول روانشناسی ترجمه و اقتباس محمود ساعتچی، تهران، امیرکبیر، 1387، ج1، ص 5.
(2) عرفان و انسان امروز: گفتگوهایی با دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی... [و دیگران]، به کوشش مژگان ایلانلو، تهران: موسسه تحقیقات توسعه علوم انسانی، 1383، ص 17.
(3) همان، ص 28.
(4) فلسفه قرون وسطی در گفتگوی بریان مگی با آنتونی کنی، در فلاسفه بزرگ: آشنایی با فلسفه غرب، بریان مگی، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، خوارزمی، 1372، ص 106.
Google+
- چهارشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۳۴ ب.ظ