آدرس سابق «دغدغه های اخلاق و دین» / سید حسن اسلامی

آدرس جدید: HassanEslami.ir

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «seyed hassan eslami ardakani» ثبت شده است

Analyzing a Hadith on Four Cardinal Virtues

In this paper, the writer tries to analyze a hadith (i.e. tradition) on the virtues which is attributed to Imam Ali (p.b.u.h). According to this hadith, the cardinal virtues are: wisdom, courage, temperance, and justice. Tracing this tradition the author wants to show that this tradition is a brief account of Greek virtue ethics rather than Islamic ethics, and also is a translation of Socratic and Platonic thoughts on virtues. He first analyses the meaning of arête (virtue) in Greek culture, and the importance of those above mentioned four virtues. Then he describes the transmission of these virtues into Islamic culture and their acceptance by some Muslim ethicists. Finally he compares these virtues with the main virtues introduced and emphasized by the Holy Quran and argues that this tradition is, probably, defective and apocryphal one.

Key words: Islamic ethics, Islamic virtues, virtue ethics, apocryphal tradition, Islamic moral philosophy.


This paper is published in: Ulum-Hadith, no. 43, Summer 2007.

Recently, I read a translated book on negotiation. While discussing the importance of economy of thought and language, or the principle of parsimony, the writers referred to "Ockham's Razor" as the foundation of this approach and explained this principle, saying, maybe something like, "As Ockham's Razor says…"
But the Persian translator has thought that this phrase refers to somebody known as Ockham's Raze. So, he misunderstood the main point of the writers.
In a Persian post, I have reported this misunderstanding and have given some historical remarks on William of Ockham, to whom this principle is attributed.

مقاله «اخلاق مخالفت» در فصلنامه هفت آسمان، شماره 47، پاییز 1389، منتشر شد.


دریافت
حجم: 801 کیلوبایت

نسبت اخلاق و سیاست؛ بررسی چهار نظریه
یکی از کهن ترین و در عین حال جدیدترین مسائل فلسفه سیاسی، بیان نسبت اخلاق با سیاست است. این مقاله می کوشد چهار دیدگاه عمده در باب این نسبت را بررسی، و دلایل آنها را نقد و تحلیل کند. این چهار دیدگاه عبارت اند از: الف) نظریه جدایی اخلاق از سیاست؛ ب) نظریه تبعیت اخلاق از سیاست؛ ج) نظریه اخلاق دو سطحی؛ و د) نظریه یگانگی اخلاق و سیاست. 

دریافت
عنوان: «اخلاق و سیاست؛ بررسی چهار نظریه»
حجم: 443 کیلوبایت


منتشرشده در: فصلنامه علوم سیاسی، شماره 26، تابستان 1383.

«عروج» روایتی سینمایی از تقابل خیر و شر

تقدیم به هموطنان مسیحی به مناسبت عید صعود


روزی روزگاری صدا و سیمای ما با سینمای آمریکا قهر بود و تقریباً خبری از این همه فیلم اکشن، وسترن، و حادثه‌ای در آن نبود. بر عکس، تا دلتان بخواهد فیلم‌های سیاه و سفید روسی با داستان‌های نخ‌نما و ریتم کند و خسته‌کننده پخش می‌شد که در آن عظمت و اقتدار «اتحاد جماهیر شوروی» در برابر توطئه‌های پایان‌ناپذیر «امپریالیسم» به رخ بینندگان کشیده می‌شد. این کار یک خوبی داشت و یک بدی.

مسئله این نیست، وسوسه این است؛ در باب اخلاقی بودن ازدواج


اخیراً چند تن از دانشجویان خوبم بحث اخلاقی بودن ازدواج را پیش کشیدند و با سؤالاتشان مرا با چالش گرفتند. پس از بحث و گفتگوهایی به آن‌ها قول دادم که در فرصتی مناسب این بحث را به تفصیل خواهم کاوید. اما تا آن فرصت، فعلاً به توضیحی بسنده می‌کنم.

اخلاق و جنسیت در حدیث «خصال النساء»

دکتر سید حسن اسلامی


حدیث «خیار خصال النساء ...» فضایل اصلی زنان را رذیلت‌های مردانه دانسته و بدین ترتی فضایل اخلاقی را با جنسیت پیوند زده و بر تمایز اخلاقی زن و مرد تأکید کرده است. در این مقاله، پس از طرح مسئله، کوشش شده است تا مضون وکارآمدی این حدیث، در هفت بخش بررسی و تحلیل شود. در بخش نخست، منابع این حدیث و تفاوت‌های لفظی آن نقل شده است. بخش دوم، دیدگاه مفسران و شارحان نهج البلاغه را درباره این حدیث تجزیه و تحلیل می کند. سومین بخش، بنیادهای علمی و زیست‌شناختی تمایز میان زن و مرد را بررسی می‌کند. چهارمین بخش، به تحلیل این حدیث در پرتو تازه‌ترین یافته‌ها و مطالعات اخلاقی در حوزه زنان می‌پردازد. در پنجمین بخش، به تحلیل سندی و محتوایی این حدیث و مقایسه مضمون آن با آموزه‌های قرآنی پرداخته شده است. ششمین بخش، مدعی آن است که مضمون این حدیث، اعتقادی است کهن، مبنی بر فروتری جنس زن که در قالب حدیث در آمده است. هفتمین بخش، با اشاره به سه اصل روشی درباره این قبیل احادیث، روند تغییر مضمونی و لفظی برخی احادیث را نشان می‌دهد. سرانجام، نویسنده در پایان مقاله خود نتیجه می‌‌گیرد که این حدیث، سندی مقبول، مضمونی مستدل و محتوایی سازگار با دیگر آموزه‌های قرآنی و آموزه‌های اخلاقی احادیث ندارد.

کلیدواژه: احادیث اخلاقی، فضایل اخلاقی، فضایل زنانه، رذایل مردانه، اخلاق زنانه، خصال النساء


دریافت
حجم: 455 کیلوبایت


نیز ببینید: جنسیت و «اخلاق مراقبت»

جنسیت و «اخلاق مراقبت»

سید حسن اسلامی



امروزه نظریه اخلاق مراقبت، به مثابه بدیلی برای نظریه های اخلاقی سنتی که مردسالار قلمداد می شود، از سوی برخی فمینیست ها ارائه شده است. خانم کَرول گیلیگان روش کولبرگ را در رشد قضاوت اخلاقی کودکان به کار گرفت و به نظریه ای در اخلاق رسید که آن را «اخلاق مراقبت» (ethics of care) نامید. یافته های وی بعدها به دست فیلسوفان و متفکران زن فمینیست تکمیل شد و به صورت نظریه ای اخلاقی در برابر نظریات رایج غرب درآمد. این نظریه اخلاقی سه نقد عمده بر نظریه های اخلاقی تکلیف گرای کانت و نتیجه گرای میل وارد می کند و آن ها را به مثابه نظریات اخلاقی مردسالارانه ناقص یا نادرست می شمارد. این سه نقد عبارتند از استناد به قواعد عام اخلاقی، رعایت بی طرفی و تاکید انحصاری بر عقلانیت. در برابر، ادعا می شود که اخلاق مراقبت، اخلاقی است قاعده گریز، جزیی‌نگر، متن محور، عینی، درگیر و مبتنی بر عواطف که ریشه جنسیتی دارد. نوشته حاضر به معرفی و تحلیل این ایده می‌پردازد.


کلیدواژه: اخلاق مراقبت، جنسیت، اخلاق فمینیستی، اخلاق زنانه، اخلاق عدالت محور، اخلاق تکلیف گرا، اخلاق نتیجه گرا.


دریافت
حجم: 611 کیلوبایت

منتشرشده در: فصلنامه مطالعات راهبری مطالعات زنان، سال یازدهم، شماره 42، 1387.


نیز ببینید: اخلاق و جنسیت در حدیث «خصال النساء»

The Status of Aristotelian logic in contemporary Western thought
Seyed Hassan Eslami Ardakani
Associate professor at University of Religions and Denominations
 
Abstract
Aristotelian logic, as a part of Islamic philosophy, from the very beginning has been attacked by some opponents amongst Muslims. So, some of Muslim philosophers have attempted to defend it against the criticisms raised by these opponents, and strengthen its validity. Beside the old criticisms, recently some Shi'a scholars under the name of Maktebe Tafkik, (The Separation School) have raised new criticisms against Aristotelian logic, claiming that this system of logic has been refuted and abandoned in the Academic circles of the West and has been replaced by the scientific method introduced by Francis Bacon. Therefore, based on some faulty arguments, they call for letting Aristotelian logic aside. This article tries to evaluate this claim and show its falsehood.

Keywords: Aristotelian logic, Maktebe Tafkik, Neo-Akhbari thought, Bacon, Islamic philosophy.
 Theological-Philosophical Research, 2011(Issue 3)

Mulla Sadra and the problem of plagiarism; a reevaluation of apologies

Mulla Sadra, or Sadr Al-din Muhammad Shirazi (c. 979/1571-1050/1640) is the founder of Hekmate Mota'liea school of thought and one of the most important Shi'a philosophers in Iran during three past centuries. He attempted to synthesize the rival schools of thought in his period. The result was bringing into being a new synthesis that later was known as Hekmate Mota'liea or the "Transcendent Philosophy" or as some contemporary thinkers prefer, "Transcendent Theosophy". He was prolific author and wrote many significant books, including Al-Asfar Alaqliea Al-Arba'a, or the Four Intellectual Journeys.
More than one hundred years agoAbo Al-Hassne Jelwe, an Iranian philosopher and a famous exponent of Ibne Sina's philosophy, revealed Mulla Sadra's huge indebtedenss to other philosopher's works, without acknowledging it properly.
The problem was that Mulla Sadra had borrowed the exact words, sentences, paragraphs, and in some cases the whole chapters of famous thinkers' works, such as Al-Ghazzali and Al-Razi's books, while he did not mention them appropriately or citing them correctly. So, he was accused of committing plagiarism, by his opponents. To invalidate this accusation, his followers and defenders tried to justify, or in some cases rationalize, his deed by proposing some apologies. According to one of them, for example, plagiarism was not a morally wrong in his period, and according to the other, the borrowed sentences and sections were trivial information and common knowledge, not genuine thoughts.
The author of this paper, first of all, has gathered and classified these apologies into six types. Secondly, has attempted to show that all them are insufficient and cannot prove anything in Mulla Sadra's interest. Finally, the author has come to the conclusion that the accusation of plagiarism that is launched against Mulla Sadra is still powerful and cannot be defeated easily.

This paper (in Farsi)  is published in: Ayeneh-ye- Pazhoohesh, vol. 22, no.5,  Des 2011-Jan 2012.