آدرس سابق «دغدغه های اخلاق و دین» / سید حسن اسلامی

آدرس جدید: HassanEslami.ir

مقاله «شیخ بهایی و مسئله حق طلبی و گمراهی»

چهارشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۳۷ ق.ظ

این مقاله در کتاب ماه دین، شماره 168، مهر 1390، منتشر شد. 

اگر کسی حق طلبانه در جستجوی پاسخ سوالی برود، گزینه های مختلف را بررسی کند، اما در نهایت به گمراهی افتد، آیا معذور است؟ این مقاله صحت استناد این مدعا به شیخ بهایی و ایراداتی که به مدعای شیخ بهایی گرفته شده بررسی و به آنها پاسخ داده شده است.


میتوانید متن مقاله را دریافت کنید.

دریافت
عنوان: شیخ بهایی و مسئله حق طلبی و گمراهی
حجم: 1.41 مگابایت




پ.ن.: دوستانی درباره این مقاله نظراتی دادند که میتوانید توضیحات من را اینجا ببینید.
  • چهارشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۳۷ ق.ظ
  • سید حسن اسلامی

نظرات  (۴)

  • رند عالم سوز
  • سلام
    مقاله شیخ بهایی را خواندم
    چند نکته به نظرم رسید

    1. من به نسخه شما از معالم الاصول دسترسی ندارم ولی در چاپ دکتر مهدی محقق ص  272 اینگونه آمده است:
    اصل: اتفق الجمهور من المسلمین علی ان المصیب، من المجتهدین المختلفین، فی العقلیات التی وقع التکلیف بها، واحد، و الاخر مخطیء آثم، لان الله تعالی کلف فیها بالعلم، و نصب علیه دلیل، فالمخطیء له مقصر فیبقی فی العهدة. و خالف فی ذلک شذوذ من اهل الخلاف، و هو بمکان الضعف. و اما الاحکام الشرعیة، فان کان علیها دلیل قاطع، فالمصیب فیها ایضا واحد، و المخطیء غیر معذور. و ان کانت مما یفتقر الی النظر و الاجتهاد، فالواجب علی المجتهد استفراغ الوسع فیها، و لا اثم علیه حینئذ قطعا، بغیر خلاف یعبأ به.

    ارجاع شما در ص 95 مقاله به همین بخش از کلام صاحب معالم است. نکته آن است که اگر صرفا بحث شیخ بهایی و شما در این مقاله بر سر احکام شرعی (به اصطلاح: فروع) باشد، استناد و نقل قولتان از معالم درست است. اما شیخ حسن صاحب معالم به روشنی بین عقلیاتی که بدان مکلفیم (که به ظن قوی مشتمل است بر اصول دین و اعتقادات عقلی دین) و احکام شرعی (که موضوع فقه است) تفاوت گذاشته است. و در اولی حکم قاطع داده به این که کسی که به حق نرسد آثم و مقصر و غیر معذور است. از نظر آقایان ما در آنجا مکلف به علم ایم نه اینکه تلاشمان و استفراغ وسعمان ملاک باشد (در متن میبینید که مخالفان شاذ این نظر را هم تضعیف کرده است. میتوان گفت شیخ بهایی از این مخالفان است؟).
    به نظر من عدم توجه به تفکیک اصول دین و عقلیات از فروع دین و شرعیات به مقاله شما آسیب زده است. فکر میکنم شیخ بهایی هم بیشتر به عقلیات و اصول دین نظر داشته و اتفاقا در این جهت آقایان اصولی شیعه هم روی خوشی نشان نداده اند و گزارشش را از شیخ حسن صاحب معالم برایتان آوردم.
    بنده در آثار متکلمان و اصولیان دیگر شیعه هم این مطلب را دیده ام که در اعتقادات، انسان را مکلف به علم میدانند و لذا مخطیء را قاصر و غیرآثم و معذور نمیدانند ولی در این فرصت نتوانستم غیر از معالم را به شما آدرس بدهم. خودنان قاعدتا میتوانید در بحث تخطئه و تصویب در عقاید این مطلب را بیابید.

    2. مشکل دوم مقاله شما این است که در استشهادات قرآنی و کلا دینی یک جانبه پیش رفته اید و البته این نه مشکل شما که مشکل همه کسانی است که میخواهند دین را پاک و عقل پذیر نشان دهند. مثالهای متعدد نقضی از آیات نمیآورم و این را به انصاف خود شما حوالت میدهم. فقط به یک مورد اشاره میکنم. هیچ اندیشیده اید که چرا یکی از دعاهای بندگان خدا در قرآن این است که و لا تحمل علینا ما لا طاقة لنا به. اگر خدا تحمیل بما لایطاق نمیکند پس چرا بندگان خدا از خدا چنین چیزی میخواهند؟ تازه پیش از آن میگویند ربنا لا تؤاخذنا ان نسینا او اخطأنا! مگر خدا میتواند بر نسیان یا به خطا رفتن، ما را مؤاخذه کند که درخواست عدم مؤاخذه میکنند؟ خود خدا هم طبق آیه ای که در متن مقاله آورده اید گفته من این کار (یا این کارها) را نمیکنم . آیا این کار خدا نه از سر نشدن و محال بودن، که از سر لطف و مرحمت ایشان نیست.
    به روایات شما را ارجاع نمیدهم که صدوراً مناقشه پذیرند اما یادآور میشوم که در حدیث رفع که مورد استناد مکرر فقهای شیعه بوده یکی از موارد، ما لا یطیقون است. از امت این نبی امور فوق طاقت برداشته شده است! مگر امتهای قبلی مکلف به فوق طاقت بوده اند؟ همه آن مواردی که از این امت برداشته شده اند و در حدیث رفع آمده اند، ظاهرا در امتهای پیشین مورد مؤاخذه بوده اند! بیچاره امتهای پیشین! در آیه یادشده هم آمده که و لا تحمل علینا اصرا کما حملته علی الذین من قبلنا!

    اما یک تحدی عملی هم با شما دارم. به آقایان اصولیون معاصر شیعه اطلاع دهید که مسلمانان یا شیعیانی هستند که به نظر خودشان استفراغ وسع کرده اند و در اعتقادات، راه دیگری را به غیر از راه شما حق تشخیص داده اند. ببینید که احکام مرتد را بر آنها جاری میدانند یا نه؟

    منتظر جواب شما هستم.
    پاسخ:
    از نظرات شما و باقی دوستان ممنونم.
    چند نکته را در اینجا گفتم. امیدوارم مدعای مقاله را روشنتر کرده باشد.
  • یک رند عالم سوز دیگر
  • و اتفت الامامیه علی ان اصحاب البدع کلهم کفار، و ان علی الامام ان یستتیبهم عند التمکن بعد الدعوة لهم اقامت البینات علیهم، فان تابوا عن بدعهم و صاروا الی الصواب، و الا فتلهم لردتهم علی الایمان، و ان مات منهم علی تلک البدعة فهو من اهل النار، و اجمعت المعتزله علی خلاف ذلک ... الخ.

    این دیدگاه شیخ مفید است در اوایل اوائل المقالات (ص54 چاپ واعظ چرندابی). میبینید که فرقی نذاشته بین اینکه استفراغ وسع کرده باشد یا نه ، مقصر باشد یا قاصر، عن دلیل باشد یا لا عن دلیل!
    یک عبارتی هم دارد در همان جا که هه اهل سنت را بلااستثنا تکفیر کرده و خالد در نار دانسته که الان هرچه گشتم پیدا نکردم.
    با این احوالات من نمی فهمم که شما چجوری به همه شیعه یا به اغلب آنها یا به اصولیون آنها نسبت داده اید که تلاشگر خطاکار در عقیده را معذور میدانند؟!
    پاسخ:
    از این که فرصت پاسخ مستقل و کاملی ندارم عذرخواهی میکنم. توضیحاتی داده ام که امیدوارم مفید باشد.
    من هم با نظر این دوستان موافقم
    اگر معتقدید شیعه یا اصولیون شیعه، در مسئله عقاید، آزاداندیشند و انسان جستجوگر را ولو به خطا برسد، معذور میدانند باید بتوانید چند استناد قابل توجه از بزرگان شیعه بیاورید که البته ناظر به عقاید باشد. و الا تخطئه در احکام نزد اصولیان شیعه، که شهره خاص و عام است.
    پاسخ:
    مقاله من ناظر به ازاداندیشی و دفاع از اصولیان نیست. صرفا خواسته ام معقولیت سخن شیخ بهایی را نشان دهم. از وقتی که بابت اظهار نظر گذاشته اید سپاسگزارم
    مقاله جالبی بود
    اما تنها در صورتی این سخن شیخ بهایی و احیانا دیگر اصولیان شیعه میتواند باب مباحث جدیدی را بگشاید که ناظر به عقاید باشد. اختلاف در احکام و قائل به تخطئه بودن در احکام، هنری نیست! الان عموم علمای شیعه قبول دارند -و ناچار هم هستند قبول کنند- چون ناظر به خودشان است. حرف شیخ بهایی تنها در صورتی مهم و حیاتی و قابل توجهِ ویژه خواهد بود که ناظر به عقاید و هر نوع اندیشه ای باشد. شما هم ظاهرا از سخن وی همین تلقی را داشته اید و به همین جهت، آن را مهم ارزیابی کرده اید. و ارزش آن را داشته است که یک مقاله به آن اختصاص دهید.
    پاسخ:

    با تشکر از وقتی که بابت خواندن این مقاله و اظهار نظر گذاشته اید، برخی توضیحات درباره این مقاله نوشته ام که امیدوارم اندکی از ابهامات را بر طرف کرده باشد.

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی